سوئد اینگونه شهریاری میشود
کشورهای اسکاندیناوی که در تلفظ خودشان خود را «وی – کینگ» میدانند به خوبی آگاهند معنی تحت الفظی وی – کینگ برابر است با «ما – پادشاه» یا «ما – شهریار» و این دقیقاً بیان کنندهٔ جایگاه مردمان این سرزمینها در ساختار سیاسی کشورهای مطبوعهشان است. این از افتخارات این کشورها و منجمله سوئد است که مردم آنها شهریاران واقعی جامعه شان هستند. بدون مبنا نیست که سوئد در شاخص دموکراسی سال ۲۰۱۸ میلادی پس از همسایگان اسکاندیناویاش نروژ و ایسلند مقام سوم را در دنیا نائل شده است. در دیگر شاخصها مثل شاخص بهترین کشور برای شهروندی ۲۰۱۹، خوشنامترین کشورهای دنیا ۲۰۱۸، شادترین کشور دنیا ۲۰۱۹، ۱۰ کشور برتر در تعلیم فنون آینده، بهترین کشورها برای زنان ۲۰۱۹، بهترین کشور برای رشد کودکان ۲۰۱۹، درجهٔ آزادی ۲۰۱۹، بهترین کشور برای کیفیت زندگی ۲۰۱۹، بهترین کشور برای زنان کارگر ۲۰۱۷، کشورهای شفاف (عدم فساد و رانت)، آزادی مطبوعات در جهان ۲۰۱۹، اظهار مذهب در تعریف یک شخص و بسیاری شاخصهای مثبت دیگر کشورهای اسکاندیناوی و منجمله سوئد همیشه در بین رتبههای بالای این ردهبندیهای جهانی قرار میگیرند.
سوئد از دیدگاه ساختار سیاسی یک کشور فدرال نیست ولی این ساختار به گونهای است که در آن شهرداریها و استانداریهای متشکل از چند شهرداری از خودمختاری اساسی و گستردهای برخوردارند. اگر بنا واقعاً به شهریاری مردم باشد پس هیچ راهی نیست جز اینکه توسط تفویض خودمختاری هر چه گسترده تر به مناطق جغرافیایی کشور قدرت و اجرا در نهایت بدست مردم هر منطقه سپرده شود. چنین روشی به غیر از مردم سالارانه بودن بنیادی، بسیار کارآتر و سریع تر امور را اجرایی و عملی مینماید. آخر چه کسی آگاه تر و دلسوزتر از مردم بومی هر منطقه میتواند در رفع کمبودها و مشکلات خانه و کاشانهٔ خود کوشا باشد؟ و وقتی همهٔ مناطق به موازات یکدیگر مشکلات محلی را رفع نمایند کارها نیز به موازات یکدیگر و لذا سریعتر به انجام خواهند رسید.
لازم به یادآوری است که شهریاری یک مطلب و شهریاری مردم مطلبی دیگر است. در کشورهای اسکاندیناوی و منجمله سوئد شهریاری در استبداد یک نفر مثل یک شاه خود کامه یا یک گروه مثل گروه نخبگان نیست بلکه در اختیار رأی مردم و یا نمایندگان منتخب مردم است و این آنها هستند که به عنوان مرجع اصلی، تخصص نخبگان را به کار میگیرند. این یعنی شایستگی شهریاری مردم در راستای بهره وری از نخبگان و نه اسارت در سلطهٔ آنان. کسی به اصطلاح آقا بالا سر مردم نیست که صلاحشان را تشخیص دهد و به جای مردم برای مردم تصمیم گیری کند. و این اولین قدم واجب به سوی اعتماد به مردم به عنوان انسانهای بالغ و شایسته از راه اعتدال ورزیدن در تشخیص شایستگی است که در دومین قدم توسط آموزش و پرورش و همچنین رسانههای عمومی مردم را در شایستگیشان ورزیده تر مینماید و در عین حال عامیگری را خنثی مینماید.
دستاوردهای بشری غرب و شرق ندارد. غربی ها هم آریائی و لذا خواهران و برادران ما و به استدلالی ایرانی هستند. ضمن اینکه پدیدهٔ شهریاری مردم صرفاً یک پدیدهٔ غربی نیست. به گزارش هرودوت،مورخ هلنی، در ابتدا کوچکترین جزء جامعهٔ پارسیان خانواده بوده که رئیس خانوادهها رئیس تیره و رؤسای تیرهها رئیس قبیله را انتخاب میکردهاند. همین مورخ اشاره میکند که مادها مجامع و مجالس خلق داشتهاند. بدین معنی که شورای شیوخ یا برگزیدگان مردم وجود داشته بوده و به اعتقاد دیاکونوف خاورشناس بینالمللی روسی فرمانروایان در ابتدا استبدادی نبودهاند. میتوان ادعا کرد روش شهریاری ایرانیان قبل از اسکندر ترکیبی بوده است از روش بومی مردم سالارانه و آریائی مادها و پارسها با حکومت داری استبدادی و کهنهتر سامی بابلی.
اینکه مردم به عنوان آدمهای بالغ خود صلاح و مصلحت خود را تشخیص دهند و در موردش تصمیم بگیرند خیلی انسانی تر و مطلوب تر است تا سلطهٔ یک نفر یا یک گروه که بیاید و صلاح و مصلحت عموم را تشخیص دهد و آنرا تحمیل کند. مسئله اعتدال در سنجش شایسته گری است. میتوان همان تربیت و آگاهی را که یک فرد یا یک گروه دارد توسط آموزش پرورش صحیح و همت رسانههای عمومی به مردم داد. مردم ایران قریب دست کم هزار سال است اسیر مذهب بودهاند. یک روزه نمیشود این تربیت را تغییر داد. بروز انقلاب اسلامی ۵۷ عکس العمل مستقیم مردم در راستای تربیت طولانی مدت مذهبیشان بود نه ثمرهٔ روشنفکری ایرانی. روشنفکری ایرانی هنوز مانده تا ثمره بدهد. خلاصه اینکه در شرایط تربیتی و اطلاعاتی مشابه عقل انسانها در اصول بنیادین، انتخاب بسیار شبیه به هم میتواند داشته باشد و یک راه را برود. باید شرایط تربیتی و اطلاع رسانی آن یک نفر یا آن گروه برای همهٔ مردم فراهم شود. مثل کشورهای اسکاندیناوی و سوئد.
البته شاید کار سادهای باشد که با توجه به برخی شواهد و قرائن حدث زد شهریاری مردم سرنوشت نهایی انسانها بر روی کرهٔ زمین است. اما اینکه در آینده چه زمانی چنین ایدهآلی به حقیقت خواهد پیوست کار سادهای نیست. در آن زمان، شهریاری مردم به صورت ترکیبی از مردم سالاری مستقیم و مردم سالاری نمایندگی خواهد بود. بدین معنی که هم مردم مستقیماً در تصمیمگیریها مشارکت خواهند داشت و هم در پارهای مسائل تخصصیتر و امنیتیتر، نمایندگان مردم در مجلس تصمیمگیری خواهند کرد. این درصد مرجع تصمیمگیری شاخصی برای آیندهٔ تشخیص درصد مردمسالاری در شهریاریهای مردمی خواهد بود.
در ایران نیز روزی مردم، شهریاران نهائی کشورشان خواهند شد، شکی نیست. در این راستا برخی ایرانیان به فدرالیزم میاندیشند. البته فدرالیزم «قومی» شاید در برخی نقاط خاص دنیا به خاطر داشتن شرایط خاص عملی بوده باشد ولی مطمئناً در ایران کاربردی ندارد چون اقوام در ایران خیلی پراکنده و در هم آمیخته هستند. ولی نوعی از فدرالیزم یا ساختاری با همان خاصیت که بر اساس منطقه بوده و با در بر گرفتن اقوام مختلف ساکن در آن مناطق برای داشتن سطحی از خود مختاری در جهت اداره و توسعهٔ هر منطقه بدست مردم بومی آنها یک الزام است. اینگونه ادارهٔ ساتراپ گونه در ایران باستان نیر سابقه داشته و امروز عامل مردم سالاری و آبادانی کشورهایی مثل سوئد به حساب میآید.
در رابطه با ایران لازم است کهننگاری ایران را به شش دورهٔ کلی تقسیم کرد. ۱) دوران شهریاری شاهنشاهان حرفهای (شاهنشاهان هخامنشی)، ۲) دوران حکومت جنگاوران و سلحشوران یا به عبارت دیگر دوران گردنکلفتها و قلدرها (از شورش اسکندر تا پایان پهلوی اول. البته دورهٔ اشکانیان و ساسانیان تا قبل از انوشیروان دوران شهریاری قلدران پهلوان و جوانمرد بود)، ۳) آغاز جنبش مردم (دوران کوتاه خیزش مشروطه)، ۴) دوران حکومت استبداد سلطنتی ایرانی (پهلوی دوم)، ۵) دوران استبداد و جنایات مذهبی به پشتوانهٔ پاسداران و بسیجیان چماقدار (جمهوری جنون و جنایت اسلامی)، ۶) ادامهٔ جنبش مردم و ظهور شهریاران نهایی (شهریاری ابدی مردم. اتحادیهٔ ایران؟)
آنچه که مخرج مشترک تمامی این دورانها محسوب میشود اشراف و دیوانسالاران بودهاند. دیوان سالاران تنها دست اندرکاران دولتی نیستند بلکه مجموع دولتمردان و همهٔ نفوذ دارانی هستند که بر عملکرد دولت تأثیر مستقیم دارند و جمعاً حکومت را شکل میدهند. دولت بخش متحرک یک حکومت و نفوذ داران پای نسبتاً ثابت همهٔ حکومتها هستند. مسلم است که هرچه به عقب برگردیم این نفوذ داران بیشتر از طبقهٔ اشراف بودهاند که هم سرمایه و هم آشنا داشتهاند.
همین اشراف در ادوار پایانی هخامنشیان که بیش از دویست سالی بود نظامیان هلنی هم با آنان ترکیب شده بودند گُنده لاتی را به نام اسکندر علیه هخامنشیان یاری کردند و هخامنشیان ساقط شدند و داستان اجیر کردن و به کار گیری نخالهها در نظم دادن امور از همانجا شروع شد. هرگاه هم که ناخالههای حاکم کارآیی خود را از دست میدادند ناخالهها و گردنکلفتهای قلدر جدیدی اجیر میشدند در حالیکه آن گردن کلفتهای قلدر قبلی هم حالا دیگر به جمع اشراف پیوسته بودند. و این همان ساختار قلدرجنگلی است که بعدها «شیر» و خورشید هم نشان آن شد.
این است که نام «شهریاری» شایستهٔ پادشاهی هخامنشیان است چرا که کشوریاری یا به عبارت دیگر دادگری، آبادانی و مردم پروری از جنبههای برجستهٔ آن دوران بوده است در حالی که نام «حکومت» که بیشتر بیانگر روشهای نفسانیه زنده به گور کردن همانند آنچه انوشیروان بر سر مزدکیان آورد، سر و دست و پا بریدن مثل اعراب و زنده زنده خوردن و چشم درآوردن مثل ترکها برآزندهٔ خودکامهگانی دانست که روش آنها حکم یا زور بوده است. امروزه در کشورهای بیشتر مردم سالار گروههایی از مردم غیر اشراف نیز به دستهٔ دیوان سالاران میپیوندند. امید است روزی همهٔ مردم جزو دیوان سالاران باشند.
در رابطه با آیندهٔ ایران کشورهای مردم سالار اسکاندیناوی و منجمله سوئد الگوی مناسبی میتوانند باشند که به طور اخص در راه شهریاری مردمشان تجربههای منحصر بفردی کسب کرده و در جهان پیشتازان این امر هستند. جا دارد دیوان سالاران ایران که شاید هم آنها هوای حکومت سلطنتی را به سر خمینی و جانشینانش انداختند این بار ولی نعمت جدید خود را مردم بدانند و همانند کشورهای اسکاندیناوی مردم را به جای یک نفر یا یک گروه شهریاران واقعی خود و ایران قلمداد کنند و در راه شهریاری آنان تلاش کنند که این شهریاری نهایی و همیشگی است.
این مقاله در دو قسمت به ساختار و عملکرد شهریاری سوئدی میپردازد. در قسمت اول به قوانین اساسی، مجلس و دولت سوئد و مأموریت های مختلف آنها نگاه خواهد شد و همچنین اینکه تصمیمات مختلف کجا اتخاذ میشوند. در قسمت دوم شهرداریها و استانداریها برجسته خواهند شد.
شهریاری چیست؟
در اینجا شهریاری به معنای مجلس، دولت و مقامات سوئد است. می توان گفت که شهریاری سوئد شامل تعدادی از افراد و ارگانها (واحد های) مختلف است.
یک تقسیم بندی اساسی چنین به نظر می رسد:
- رئیس شهریاری
- مجلس
- دولت
- دادگاهها
رئیس شهریاری
رئیس شهریاری، پادشاه کنونی، کارل گوستاو شانزدهم است. او رئیس شهریاری است اما دارای قدرت بسیار بسیار کمی بر شهریاری است. سوئد دارای پادشاهی مندرج در قانون اساسی است، به این معنی که پادشاهی در قانون اساسی تثبیت شده است.
پادشاهی موروثی است. این بدان معنی است که فرزند ارشد که توسط پادشاه و ملکه به دنیا آمده است، تخت را به ارث میبرد. در سوئد، پادشاه، که رئیس شهریاری نیز نامیده می شود، دارای وظائف بسیار نمادین و نماینده گونه است و قدرت سیاسی ندارد. لذا معمولاً وقتی با این وجود پادشاه در مورد مسائل سیاسی دیدگاه هایی دارد و آنرا عموماً ابراز میدارد موجب تیترهای گستردهای در رسانه ها میشود.
مجلس
مجلس شامل ۳۴۹ نماینده منتخب مردم است که وظایف آنها تصمیم گیری در مورد مسائل مهم و ایجاد قوانین جدید است.
دولت
دولت شامل نخست وزیر و وزیرانی است که نخست وزیر منصوب کرده است. دولت با اجرای تصمیمات مجلس و بکار گرفتن ابتکارات در طرح قوانین جدید و یا اصلاحات در قانونگذاری، سوئد را هدایت می کند. دولت بازوی اجرائی مجلس است.
دادگاهها
دادگاهها به منظور ارتقاء امنیت قضائی از رئیس شهریاری، مجلس و دولت مستقل هستند. این بدین جهت مهم است که حتی مقامات سیاسی نیز از قانون پیروی کنند. وظیفه دادگاه این است که متهم به قانون شکنی را مورد قضاوت قرار دهد.
میتوان گفت مهمترین وظایف شهریاری محافظت از جان و مال شهروندان و دفاع از کشور در برابر تهدیدات خارجی است. بدین منظور شهریاری از پلیس، ارتش و قوه قضاییه کمک میگیرد.
نقش شهریاری اغلب توسط احزاب سیاسی مختلف مورد بحث قرار میگیرد. مسائل مهم در بحث های سیاسی عبارتند از:
- شهریاری چقدر باید در امور دخالت کند؟
- شهریاری چقدر باید هزینه بردارد (پول مالیات)؟
- شهریاری چگونه باید پول خود را توزیع کند؟
قوانین اساسی سوئد
مهمترین قواعد چگونگی شهریاری سوئد در چهار قانون اساسی جمع آوری شده است:
- شکل شهریاری
- نظام جانشینی
- تنظیم آزادی مطبوعات
- قانون آزادی بیان
شکل شهریاری
شکل شهریاری دربارهٔ نحوهٔ اداره سوئد صحبت می کند. این قانون شامل مهمترین مقررات مربوط به نقش رئیس شهریاری، مجلس، دولت، دادگاه ها و مقامات است. این قانون جامع ترین در میان قوانین اساسی سوئد است. شکل شهریاری با این عبارات آغاز میشود:
«تمام قدرت عمومی در سوئد از مردم سرچشمه میگیرد. شهریاری مردم در سوئد بر اساس شکل گیری دیدگاه آزاد و بر اساس حق رأی عمومی و برابر است. چیزی که از طریق راهکار نمایندهگی و شهریاری پارلمانی و همچنین از طریق شهرداریهای خودمختار به حقیقت میپیوندد.» (شکل شهریاری، فصل ۱، پاراگراف ۱)
نظام جانشینی
نظام جانشینی از سال ۱۸۱۰ مصوب شده و در مورد پادشاهی است. در گذشته تصمیمات زیادی از طرف شاه گرفته میشد. امروز شاه یا ملکه دارای قدرت سیاسی نیستند، بلکه نمادی از سوئد به شمار میآیند. پادشاه و ملکه مأموریت خود را به ارث میبرند. فرزندان مؤنث و مذکر با ترتیب نصبی صحیح به پادشاه یا ملکه حق دارند تاج و تخت را به ارث ببرند. خواهر و برادر های مسنتر و فرزندانشان بر جوانترها و فرزندان آنها حق تقدم دارند. این بدان معنی است که شاهزاده خانم ویکتوریا در آینده می تواند رئیس شهریاری سرزمین سوئد باشد. بنابراین بر اساس نظام جانشینی قانون اساسی، باید چنین باشد.
تنظیم آزادی مطبوعات و قانون آزادی بیان
تنظیم آزادی مطبوعات و قانون آزادی بیان دو قانون اساسی است که در مورد این حق که بتوان آزادانه خود را بیان نمود میباشد. در زمینهٔ روزنامه ها و کتاب ها، قانون دیگری معروف به تنظیم آزادی مطبوعات وجود دارد. برای رادیو، تلویزیون و پخش اینترنتی، ما قانون آزادی بیان را داریم. سردبیر روزنامه ها در مورد محتویات روزنامه شان تصمیم گیری میکنند نه سیاستمداران. روزنامه، رادیو و تلویزیون یک وظیفهٔ مهمی که دارند عبارت است از بررسی در مورد افراد با قدرت، مثلا سیاستمداران.
چرا قوانین اساسی بسیار مهم هستند؟ مسلماً برای اینکه آنها اساس قوانین دیگر را تشکیل می دهند و چارچوبی را برای هدایت سوئد ایجاد میکنند. برای تضمین این چارچوب به طوری که هیچ کس نتواند پس از یک انتخابات «کودتا» ایجاد کند، قوانین اساسی به سادگی قابل تغییر نیستند.
به منظور تغییر قانون اساسی، معمولاً لازم است که مجلس در دو بار همین تصمیم را بگیرد (استثنائات وجود دارند). همچنین باید در میان این دو بار تصمیم گیری یک انتخابات مجلس رخ دهد. این قاعده برای آنست که دولت نتواند تصمیمات خیلی سریع اتخاذ کند. و این زمان دوباره اندیشه گری امکان آنرا برای همگان اعم از نمایندگان مجلس و مردم سوئد فراهم می کند تا به دقت در مورد اصلاح قانون اساسی به بررسی بپردازند.
مجلس
هر چهار سال یکبار، ما انتخابات مجلس، شورای استان و شهرداری ها را داریم، یعنی مثلاً در سال های ۲۰۲۲، ۲۰۲۶ میلادی و به همین ترتیب ادامه خواهد داشت. روز انتخابات پس از سال ۲۰۱۳ میلادی همیشه در دومین یکشنبه از ماه سپتامبر میافتد. تمام شهروندان سوئد ۱۸ سال به بالا مجازند در انتخابات مجلس رای دهند.
مجلس متشکل است از ۳۴۹ نفر نماینده که توسط مردم انتخاب شدهاند. صندلیها در مجلس به کرسی معروفند و متناسب با رأی مردم به نمایندگان احزاب راه یافته به مجلس اختصاص می یابند. اگر یک حزب سیاسی ۱۶ درصد از آراء مردم سوئد را دریافت کرده باشد، آنها همچنین ۱۶ درصد از کرسی های مجلس را دریافت می کنند. آراء سفید و نامعتبر شمارش نمیشوند. هر دوره چهار سال است. سپس یک انتخابات جدید برگزار میشود.
کار مجلس
وظائف مجلس به بیان ساده ادارهٔ کشور و اجرای سیاستهایی است که مردم به آنها رای داده اند. به طور دقیق تر، وظایف مجلس می تواند شامل تصویب قوانین، انتصاب یا برکناری دولت، کنترل کار دولت، تصویب بودجهٔ شهریاری، تصمیمگیری در مورد روابط بین الملل و رأی دادن در مورد مسائل مهم میباشد.
هر حزب سیاسی که وارد مجلس میشود یک گروه حزبی است. سپس هر یک از این گروه های حزبی یک رئیس گروه دارند که آن حزب را در زمینه های مختلف نمایندهگی می کند. در گروه حزبی، سیاستمداران با مهارتها و علائق مختلف نشسته اند. این سیاستمداران، به نوبهٔ خود، در کمیتههای مجلس قرار میگیرند. کمیتههای مختلف با مشکلات متنوعی مانند بازار کار، بازار مسکن، امور مالی شهریاری، سیستم قضایی، فرهنگ، محیط زیست و غیره کار میکنند. مهمتر از همه، کمیته امور مالی است به این دلیل که به امور مالی شهریاری میپردازد.
هر کمیته دفتر خود را دارد که در آن کارمندان، منشی و دیگران به سیاستمداران کمک می کنند. جلسات کمیتهها عمومی نیستند، اما میتوان با نظارت بر کار مجلس تا حدودی برخی دیدگاهها را به دست آورد. همچنین ممکن است با یک کمیته تماس گرفت. این بدان معنی است که ممکن است برای ورود به کمیته وقت گرفته و ایدهٔ خود را ارائه داده یا دیدگاههای خود را بیان کرد. این فرصت به طور گستردهای توسط سایر سیاستمداران، گروههای با علائق خاص و لابیگران مورد استفاده قرار میگیرد. گروه آخری اغلب مشاوران استخدام شده از طرف سازمانهایی با علائق خاص هستند. کار لابیگران این است که بر اعضای کمیته تأثیر بگذارند تا آنها پیشنهاداتی ارائه دهند که منافع مشتریان لابی گر را تشویق نماید. لابی گری گاهی اوقات نیز «سیاست دالان» نامیده میشود.
علاوه بر کمیتهها، بعضی دیگر کارگروهها وجود دارند. هیئت رئیسهٔ مجلس کار مجلس را برنامه ریزی میکند و توسط رئیس مجلس آن را رهبری مینماید. همچنین تعدادی از هیئتهای مختلف مانند هیئت امور خارجه و هیئت اتحادیه اروپا وجود دارند.
هنگامی که یک سؤال در یک کمیته مورد رسیدگی قرار گرفت و آماده شد، به صحن مجلس ارائه می شود. چنین جلسه ای عمومی است و به نام جلسهٔ علنی معروف است.
کار مجلس عمدتاً شامل بررسی نامهها، پیشنهادات و سوالاتی است که آنها از کمیتههای مختلف و از دولت دریافت کرده اند. پیشنهادات از نمایندگان مجلس به نام لایحهٔ نمایندگان و پیشنهادات از دولت به لایحهٔ دولت معروفند.
گاهی اوقات، مسائل مختلفی مورد بحث نمایندگان قرار میگیرد که در آنجا نمایندگان میتوانند دیدگاه های خود را ارائه دهند. در اغلب موارد، آنچه در حزب آن نماینده در موردش توافق شده، منعکس میگردد. پس از اینکه بحث مجلس در آن زمینه خاتمه یافت، رأی گیری صورت می گیرد که در نتیجه یا آن پیشنهاد از مجلس میگذرد یا رد می شود.
دولت
مجلس نخست وزیر را تعیین می کند و او به نوبهٔ خود وزرای کابینه را در نظر میگیرد. نخست وزیر در این انتخاب کاملاً آزاد است. تنها این شخص باید یک شهروند سوئدی باشد. مسلم است که نخست وزیر شایستگان را در کابینهٔ خود به کار میگیرد. تعداد وزرا از دولت به دولت تغییر میکند و بستگی دارد به اینکه کدام صلاحیتها و کدام سئوالات می خواهند برجسته شوند.
دولت نباید حتماً از اشخاصی از مجلس تشکیل شود. دولت امروز شامل هم نمایندگان مجلس و هم افرادی است که هرگز در مجلس نبوده اند.
وظایف دولت عبارتند از پیشنهاد قوانین جدید و پیشنهادات برای بودجه شهریاری. دولت همچنین مصوبات مجلس را اجرا میکند، کار مقامات دولتی را هدایت میکند، روابط بین المللی تعیین شده توسط مجلس را مدیریت میکند و کار نیروهای دفاعی و پلیس را هدایت میکند.
نمایندگان مجلس میتوانند دولت یا تک تک وزیران را مورد سئوال قرار دهند. شکل طولانی تر این سئوالات استیضاح نامیده میشود و باید به صورت کتبی ارائه شوند. این مهم است زیرا این گونه سئوال ها تحت لوای اصل شفافیت عمومی قرار میگیرند.
مجلس کار دولت را کنترل می کند. اگر فکر می کند که دولت مدیریتی را نادرست به انجام رسانده، می تواند اعلام عدم اعتماد کند. اگر اکثریت نمایندگان مجلس به این عدم اعتماد رأی دهند، دولت باید استعفا دهد. سپس یک دولت دورهٔ گذر باقی میماند که وظائف دولت را تا زمانی که یک دولت جدید منصوب شود به انجام میرساند.
علاوه بر مجلس که کار دولت را بررسی میکند، دیگران نیز این کار را انجام میدهند. هر سال، کمیتهٔ قانون اساسی (KU) بررسی می کند که دولت و تک تک وزرا وظایف خود را انجام داده باشند. این امر در درجهٔ اول به عهدهٔ اعضایی از طرف احزاب مخالف اداره شده و به انجام میرسد.
مجلس همچنین سه حسابرس ملی را انتخاب می کند که دفتر حسابرسی ملی را رهبری میکنند. این یک مقام است که کار دیگر مقامات را بررسی میکند و به مجلس گزارش میدهد. اداره حسابرسی ملی سوئد یکی از معدود مقاماتی است که به جای تبعیت زیر نفوذ دولت مستقیما در زیر نفوذ مجلس قرار دارد.
مجلس همچنین هیئت «دادآوران» و یا (JO) را تعیین می کند که در واقع از چندین نفر تشکیل شده است. اینها شکایات عموم را درمورد کار مقامات و کارکنان ادارهجات دولتی دریافت و رسیدگی میکنند.
انواع مختلف دولت ها (اشکال دولت)
اگر یک حزب سیاسی اکثریت کرسی های مجلس را داشته باشد، می تواند خود دولت را تشکیل دهد، چیزی که کاملاً غیر معمول است. چنین دولتی یک دولت تک حزبی یا اکثریت نامیده می شود. در عوض معمولاً چندین حزب با یکدیگر متحد می شوند تا اکثریت را در مجلس بدست آورند. در این هنگام در مورد یک دولت ائتلافی صحبت میشود. هر دو نوع دولت قوی هستند و اعلام عدم اعتماد از طرف احزاب مخالف معمولاً به جایی نمیرسد.
در بعضی موارد، حزب یا احزابی که دولت را تشکیل می دهند اکثریت کرسیها را در پارلمان ندارند. بنابراین آنها به اصطلاح دولت اقلیت نامیده می شوند. این دولتی ضعیف تر است که به شدت به دنبال بدست آوردن شرکا در میان دیگر احزاب است، به اصطلاح احزاب حمایتی، برای اینکه بتواند لایحه های خود را از مجلس بگذراند.
کار دولت
برای کمک، دولت دارای یک دبیرخانه به نام دیوان دولتی است. در آنجا، بین ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر در بخش های مختلف کار میکنند. اداره ای که نخست وزیر در آن نشسته است، کاخ نخست وزیر نامیده می شود. ادارات دیگر وزارتخانه ها هستند.
وظیفهٔ کاخ نخست وزیر این است که کار دیوان دولتی را رهبری و هماهنگ سازد. این بدان معنی است که آنها سعی در پیگیری آنچه در وزارتخانه های مختلف اتفاق می افتد را دارند. وظیفهٔ دیگر هماهنگ کردن سیاست سوئد در رابطه با اتحادیهٔ اروپا است.
وزرا اغلب مدیر وزارتخانهٔ مربوط به خودشان هستند. نزدیکترین مقام پس از آنها منشی وزارتخانه و منشی مطبوعاتی است.
هر وزارتخانه مسئول یک منطقه خاص تخصصی است. نام وزارتخانه های مختلف این را فاش میکند: وزارت اقتصاد، وزارت دفاع، وزارت کشاورزی، وزارت دادگستری، وزارت محیط زیست و انرژی، وزارت صنایع، وزارت امور اجتماعی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت امور خارجه و غیره.
همانطور که قبلاً ذکر شد، دولت سئوالات و پیشنهادها را از مجلس و بالعکس رسیدگی میکند. برای کار دولت، این وزارتخانهها هستند که امور مختلف را رسیدگی و آماده میکنند و بعداً به دولت ارائه می نمایند. بنابراين وزارتخانهها مبنای تصمیم گیری برای دولت را ایجاد میکنند.
بعضی از سؤالات آماده کردنشان از دیگران پر زحمت تر هستند. دلیل ممکن است این باشد که کار یا بسیار گسترده است یا نیاز به تخصص خاص دارد. لذا اغلب یک کمیته منصوب می شود که یک گروه کاری با افراد مناسب است. کمیتهها ممکن است از طرف مجلس منصوب شوند یا مستقل باشند. در این آخری، نه تنها سیاستمداران بلکه کارشناسان و متخصصان دیگر نیز نشستهاند.
کار کمیتههای تحقیق معمولا در یک سری نوشتار به نام تحقیقات عمومی شهریاری (SOU) ارائه میشوند. اما البته تنها در این گروهها نیست که تحقیقات انجام میشوند. مسائل اغلب به ارگانهای ارجاعی مختلف مانند سازمانها و انجمنهای علائق خاص ارسال میشوند که به نوبهٔ خود تحقیقات خود را انجام میدهند. آنها سپس نظرات خود را در مورد پیشنهادات به کمیتهها یا وزارتخانهها ارسال میکنند، که آنها این نظرات را در تصمیمات خودشان مؤثرمینمایند.
دیوان شهریاری (سازمانها) شهریاری را اداره میکند
دیوان شهریاری متشکل از مقامات یا سازمانهای کشوری است که شایستگان برای این مأموریتها برگزیده میشوند. مقامات باید قوانین را به اجرا گذارند و فعالیتهایی را که مجلس و دولت در موردشان تصمیم گیری کردهاند، به انجام برسانند. مقامات قبلا دبیران دیوانی و یا فقط دبیران نامیده میشدند و این نامها تا حدی هم باقی ماندهاند. امروزه به جای مقامات اغلب: هیئت مدیره، شورا، بازرسی، مؤسسه، بنیاد، موزه، کالج، دانشگاه و غیره نامیده میشوند.
سازمانهای ذکر شده خودشان کارهای خود را مدیریت میکنند. لذا سازمانهای شهریاری بر روی پای خود قرار دارند و یا بر مبنای بنگاههای كسب و كار فعالیت میکنند، بدین معنی كه آنها بر اساس اصول بنگاههای اقتصادی اداره میشوند. آنها گزارشهای سالانه و صورتهای مالی را همانند شرکت های بزرگ آماده میکنند. نمونههایی از این سازمانها سازمان مدارس و آموزش عالی و همچنین ادارهٔ مالیات است.
رئیس یک سازمان شهریاری مدیر کل نامیده میشود. سازمانهای مختلف دفاتر در شهرهای مختلف دارند. نمونههای دیگر سازمانهای شهریاری عبارتند از پلیس، ادارهٔ مهاجرت، ادارۀ اجرایی بدهی، ادارهٔ دریانوردی، شورای فرهنگی و ادارهٔ پیشبینی وضع هوا. به عبارت ساده، مسئولین اینگونه شهریاری را اداره میکنند.
تحت نظرهر وزارتخانه یک یا چند سازمان وجود دارد. در زیر هر سازمان، یک یا چند هیئت مختلف، دفاتر منطقهای، دفاتر ناحیهای، دفاتر محلی و غیره وجود دارد.
اگر سیاستمداران بیش از حد تلاش کنند تا بر اعمال سازمانها نفوذ کنند، گاهی از سلطهٔ وزیران صحبت میشود. سلطهٔ وزیران مطابق با قوانین سوئد ممنوع است. این بخشی از وظائف مجلس است تا بررسی کند که وزرا در کار مقامات بیش از حد دخالت نمیکنند.
همهٔ مقامات بخشی از شهریاری هستند، اما همه در سطح شهریاری کار نمی کنند. نمونههایی از مقاماتی که در سطح منطقهای کار می کنند، هیئت استانداریها میباشند.
همهٔ سازمانها در «ثبت مقامات» ذکر شدهاند که توسط ادارهٔ آمار سوئد (SCB) نگهداری میشود که آن هم همچنین یک سازمان است.
ادامه در قسمت دوم
نماهنگی در همین رابطه: