ارزش های سوسیال دموکراسی
ارزش های اساسی سوسیال دموکراسی «برابری ارزش همگان» است و این از طریق «دموکراسی» اظهار میشود. با برابری ارزش همگان، منظور حق اساسی برای رفاه، حق مراقبت های بهداشتی، آموزش و پرورش، کهنسالی شایسته و محل سکونت است. سوسیال دموکراتها منظورشان از دموکراسی حق رأی همگانی و برابر، حق بیان و ادعای عقاید خود و حق سازماندهی خود میباشد.
آزادی، برابری و همبستگی
از انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میلادی، ما شعار «آزادی ، برابری و برادری» را برگرفتهایم. واژهٔ «برادری» بعدها توسط واژهٔ «همبستگی» جایگزین شد. انقلاب فرانسه به عنوان یک شورش مشروع در برابر دولت حاکم سرکوبگر و غیر دموکراتیک در نظر گرفته میشود. برای ظهور جنبش کارگری سوئد این دقیقاً همان مبارزهای بود که ما خود به پیش میبردیم. آزادی، برابری و همبستگی به هم وابسته هستند. برای ما آنها به شکل یک ایدئولوژی بسیار استوار در هم بافته شدهاند – سوسیالیسم دموکراتیک.
آزادی
هدف واقعی سوسیالیسم دموکراتیک آزادی از برتری انسانهای دیگر است. آزادی برای افراد، اما نه به قیمت آزادی فردی دیگر. هنگامی که آزادی افراد با یکدیگر تصادم می کنند، مهم است که به دفاع از طرف ضعیفتر بپردازیم تا آزادی خود را اعمال کند. سوسیال دموکراتها از کسی پشتیبانی میکنند که شاید برایش از همه سختتر است از حق خود دفاع کند، بعنوان مثال کسی که کمبود منابع مالی دارد.
برخی از قوانین و مقررات آزادی را محدود میکنند و باعث میشوند که خودمان بر زندگی خود تصمیم گیری نکنیم. تعادلی برقرار است بین اینکه چقدر ما باید اجازه داشته باشیم خود را در معرض خطراتی که زندگی ما را با آنها مواجه میکند قرار دهیم و چه مقدار جامعه باید استانداردهای لازم برای تنظیم رفتار ما را تعیین کند. حتی اینجا هم قضیه در مورد آزادی افراد است، اما نه به قیمت آزادی شخصی دیگر.
با مالیات همگان میتوانند این فرصت را داشته باشند که دورهٔ آموزشی ببینند، در صورت لزوم مورد درمان قرار گیرند و دسترسی به خدمات و امنیت داشته باشند. چیزیکه آزادی بسیاری از مردم را افزایش میدهد. هنگامی که ما از مفهوم آزادی استفاده میکنیم مهم است در نظر گرفتن اینکه آزادی برای چه کسی مهمتر است. از طریق مالیات ایمنی افراد بهبود مییابد و به آنها آزادی بیشتری برای انتخاب مسیر زندگی خود داده میشود. آزادی تک تک افراد برای انتخاب مسیر زندگی خود مهم است. آزادی بنابر ایدئولوژی سوسیال دموکراسی مستلزم امکانات عمل کردن است و تاکید می کند که آزادی بطور تنگاتنگی گره خورده است با امکانات برای اعمال آزادی خود. برای سوسیال دموکرات ها، این تنها آزادی های فردی نیست که مهم است بلکه باید از آزادی جمعی هم پشتیبانی شود – آزادی اینکه افراد با هم پیوند بخورند.
تفاوتهای مربوط به مفهوم آزادی و حوزهٔ عملکرد آن:
جناح راست استدلال می کند که بخش بزرگی از تصمیمات اقتصادی هر چه بیشتر که ممکن است باید به افراد، خانواده ها و کسب و کار سپرده شود – ما سوسیال دموکراتها بر این باوریم که این مهم است که شوراهای سیاسی باید قادر به تصمیم گیری در جهت منافع مشترک باشند.
جناح راست تا حد زیادی به عنوان مثال میخواهد توزیع سود شرکت ها را به حکم بازار واگذارد – ما سوسیال دموکراتها در یک حد بیشتر می خواهیم که بازار باید تنظیم شود، مهم این است که توزیع نتیجهٔ تولید عادلانه باشد.
جناح راست می خواهد که شرایط بازار کار تا حد زیادی یک موضوع بین کارکنان و کارفرما باشد – ما سوسیال دموکراتها فکر می کنیم مهم است که سازمانهای اتحادیههای کارکنان باید تأثیر قطعی داشته باشند.
برابری
توسط برابری، منظور ما استفاده به یک اندازه خوب از منابع انسانی برای همگان است، اینکه همگان بازده آرمانهای خود را ببینند و نتایج تلاشهای آنها به شیوهای عادلانه توزیع شود. برابری بمعنای یک شکل سازی نیست. این بدان معنی است که ما دقیقا حق متفاوت بودن از یکدیگر را به رسمیت بشناسیم. آرزوی ما این است تفاوت های بزرگ در شرایط زندگی را به تساوی بکشیم. ما برای درآمدهای بیشتر یکسان و زمینههای برابر برای همه برای تحقق بخشیدن به آرزوها و رویاهای خود در زندگی تلاش میکنیم. یک خود منظوری وجود دارد که تفاوتهای معقول و منطقی بین مردم وجود داشته باشد. این چیزی است که باعث میشود تا یک جامعه منسجم باشد و یک همبستگی بیشتر میان گروه های مختلف وجود داشته باشد. در غیر این صورت، شما در معرض خطر ایجاد تضاد بین گروههای مختلف قرار خواهید گرفت، چیزیکه بهره وری در جامعه را به سختی ترویج خواهد کرد. این منطقی است که حاصل رشد بطور عادلانهای میان گروه های مختلف توزیع شود. سوال این است که منظور ما از عدالت چیست. جناح راست بر این باور است که بیشترین عدالت زمانی بدست میآید که هر کسی قسمت بیشتری از درآمد خود را نگه دارد. ما سوسیال دموکرات ها بر این باوریم که عادلانه این است که سود به دست آمده توسط تولید به شیوهای عادلانه تر توزیع شود. این معقول است که کسانی که درآمد بالا دارند سهم بیشتری از رفاه مشترک را پرداخت نمایند.
تفاوتهای مربوط به مفهوم برابری و حوزهٔ عملکرد آن:
لیبرالها استدلال می کنند که آغاز زندگی باید برابر باشد، هر کس باید یک فرصت خوب برای تحقق بخشیدن به رؤیاهای خود را داشته باشد، اما پس از آن این دیگر بسته به خود فرد است که رؤیاهای خود را به تحقق برساند. سوسیال دموکراتها بر این باورند که به همان اندازه دستیابی به نتایج برابر و عادلانه در تمامی طول زندگی اساسی است. ما سوسیال دموکراتها هرگز نمی توانیم بپذیریم که برخی از جامعه به کنار گذاشته شوند، اینکه افرادی جداگانه وجود داشته باشند که ما به آنها اهمیت ندهیم. رفاه باید برای همگان اعمال شود – و نه فقط بعضیها.
همبستگی
اکثر جنبش های سیاسی که بر اساس ارزش برابر انسانها بنا شده و به فرم تصمیم گیری سیاسی دموکراتیک اعتراف دارند معمولا ازهمبستگی به عنوان یک مفهوم با بار مثبت استفاده میکنند. با این حال بین زمینههای متفاوت استفاده از مفهوم همبستگی خطوط متمایزی وجود دارد. موضوع می تواند اهدا کردن پول به موسسه خیریه باشد. ولی موسسه خیریه هرگز نمی تواند یک جامعهٔ منسجم بسازد. کسی که نیاز به حمایت و کمک دارد خود را در یک موقعیت ناامید کنندهٔ احتیاج مییابد و به موسسه خیریه وابسته میشود. موسسه خیریه هرگز نمی تواند حقوق قانونی ایجاد کند بلکه فقط امیدواری به ادامهٔ ارادهٔ خیرخواه را میآفریند. یک جامعهٔ منسجم بر اساس این بنا شده که کسانی که با سختیها روبرو می شوند از حقوقی قانونی جهت پشتیبانی بهرهمند گردند. برای سوسیال دموکراسی باید آنچه که اساساً جامعهٔ همبسته و منسجم را شکل میدهد دقیقاً جامعهای باشد که به انسانها در وضعیتهای مختلف، حقوقی قانونی را توزیع کند. برخی استدلال می کنند که ما فقط می توانیم همبستگی با نزدیکترینها نشان دهیم و همبستگی با مردم محتاج با افزایش فاصله کاهش می یابد. نشان دادن همبستگی برای خانواده، حلقهٔ دوستان و گروه خودیها آسان است، اما برای مردم گرسنه در طرف دیگر جهان و یا افراد جنگ زده یا زیر ظلم استبداد سخت تر است. بنابراین پشتیبانی باید دولتی و در قانون آمده باشد.
خطوط تمایز بین دیدگاههای ایدئولوژیهای مختلف سیاسی در مورد همبستگی:
برای جناح راست باید اغلب درمقابل نزدیکترینها همبستگی نشان داد. برای ما سوسیال دموکراتها محافل گستردهتری مورد نظر است، همبستگی باید همهٔ افرادی را که در بحران یا سختی بسر میبرند در بر بگیرد. همچنین دیدگاهها در مورد ابراز نحوهٔ همبستگی نیز متفاوت است. برای جناح راست این اغلب خیرخواه است که در مرکزیّت قرار دارد، کسی که دلسوز است از روی ارادهٔ آزاد خود اینچنین است و این بستگی به برداشت خود فرد خیرخواه دارد که در مقابل چه کسی همبستگی داشته باشد. برای سوسیال دموکراتها این حقوق محتاج است که در مرکزیّت قرار دارد. همبستگی به روش دیدگاه ما بیان همدردی انسانیّت همگانی است و دولت موظف به قانونی کردن حقوق انسانی در مواقع سختی است. کسی که همبستگی نشان میدهد منافع شخصی را نادیده میانگارد. عمل همبستگی نباید در درجه اوّل چیزی را در عوض پس بدهد.
کل ایدهٔ سازمانهای اتحادیههای کارکنان که بر اساس همبستگی کارگری با یک دیگر قرار دارد، به این باور است که دستیابی به نتایج بزگتر با هم ممکنتر است تا به صورت جداگانه.
آزادی و برابری متقابلاً به هم وابستهاند. این افراد برابرند که می توانند آزادی خود را بدون نقض آزادی دیگران اعمال کنند. مردم برابر نمی توانند قدرت نامعقول بر دیگری اعمال کنند. اما برابری مطمئناً حکمی بر یکنواختی نیست، بلکه بیان اینکه انسانها باید زمینههای برابر برای استفاده از آزادیهای خود را داشته باشند، حق برابر برای آزادی داشته باشند. اگر منظور این است که آزادی باید برای همگان اعمال شود، پس باید درجاتی از برابری نیز مفروض باشد.
همبستگی یکی از شرایط برابری است. همبستگی و برابری، ایده و اهداف فردی را رد نمی کنند، اما در مقابل خودخواهی که اجازه می دهد تا بهره برداری از دیگران برای استفادهٔ خود اعمال شود می ایستد. همبستگی در عوض احساسی است که انسانها را به هم پیوند میزند و باعث می شود آنها به همکاری دعوت شوند و قوی را قادر میکند از استفاده از قدرت خود در برابر ضعیف خودداری کند. تنها این همبستگی است که بر اساس تغییرات اجتماعی بنا میشود، که این امکان را برای همه به وجود میآورد که آزاد باشند. ضعیف قویترمیشود به خاطر اینکه حقوقش هرگز نمی تواند نقض شود، آزاد میشود از احتیاج به حسن نیت دیگران و مستقل میشود از استبداد و هوی و هوسهای فردی.
سوسیالیسم دموکراتیک
سوسیالیسم دموکراتیک به دنبال راه های عملی برای دستیابی به پایدارترین راه حلها برای مشکلات مختلف اجتماعی است. برای سوسیال دموکراسی که در حال پیشرفت بود دیدگاه به مالکیت یک رقم اصلی نبود. جنبههای عملی به مراتب بیشتر مورد توجه قرار داشت و خواست بر آن بود که به دموکراسی و هشت ساعت کار در روز تحقق بخشیده شود همچنین از گرسنگی و بدبختی جلوگیری به عمل آید. موضوع ملی کردن در دستور کار بود، و برای بسیاری حق مالکیت خصوصی و نظام سرمایه داری عین سمبل تحقیر، ظلم و ستم و بی عدالتی بود. ملی کردن ابزار تولید میخواست یا به عبارت دیگر تصور می شد بتواند از چنین روندی جلوگیری کند. اما در همان زمان درک شد که تنها دولتی کردن نمیتواند زندگی را برای کارگران بهتر نماید. در کشورهای دیگر با یک اقتصاد ملی، مشکلات ثابت کرده اند که بسیار قابل توجهاند. مرکزیت بوجود خواهد آمد و آزادی اینکه خود یا با دیگران ایدهها و شرکتها را توسعه داد محدود خواهد شد. سوسیال دموکراسی سوئد خیلی زود متوجه مشکلاتی شد که اقتصاد متمرکز با خود به همراه خواهد آورد. این بینش منجر شد سوسیال دموکراتها خیلی زود خود را هم سو با تقویت نفوذ و مشارکت از راه های دیگری بغیر از طریق ملی کردن تولیدات بنمایند. هنگامی که حق رأی برنده شد، می توان منافع سیاسی خود را ادعا کرد و بسیاری از آرمان هایی را که داشت از طریق گسترش رفاه همگانی تحقق بخشید. از این طریق ترکیب آزادی سیاسی با برابری هرچه بیشتر و تسلط بر توسعهٔ جامعه ممکن میشد در همان حالی که از مزایای یک کسب و کار در حال توسعهای متنفع میشد که در آن کارایی و عقلانیت در خط مقدم ایستاده بود. بدین ترتیب ایدههای سوسیالیسم دموکراتیک با یک دولت رفاه در حال رشدی درهم تنیده شد که در آن استانداردهای بالای زندگی و امنیت در هنگام سختیها در صدر دستور کار قرار گرفت.
این برابریی بود که در آن تمام کودکان به یک مدرسه میروند و هر کس از همان مراقبتهای پزشکی استفاده میکند، مواردی که همان اهداف سوسیالیسم دموکراتیک بود. این می توانست با یک کسب و کار غیر دولتی به دست آید، اما در چارچوب تصمیمات سیاسی برای چگونگی استفاده از نتایج تولیدات.
تصمیمات سیاسی این امکان را هم برای جامعه و هم برای حقوق بگیران میسر ساخت تا نفوذ خود را بر عملیات کسب و کار افزایش دهند. حقوق بگیران در مشارکت و امنیت شغلی، امکان این را یافتند که از طریق مالیات از راههای سیاسی تصمیم گیری کنند چه مقدار از نتیجه تولید به عنوان مثال برای مدرسه، مراقبت بهداشتی و اجتماعی، حقوق بازنشستگی، بیمه درمانی و کمک هزینهٔ کودک استفاده شود. تصمیم گیری از حکم بازار به شوراهای مختلف سیاسی نقل مکان کرد. عملکرد و قدرت تصمیمات سیاسی افزایش یافت و نفوذ دموکراتیک تقویت شد.
برای سوسیال دموکراسی همواره وظیفه این بوده است که تعادل ایجاد کند بین بخش کسب و کاری که بازار بر آن غالب است با بخش دولتی تصمیم گیرنده از لحاظ سیاسی که در آن ارزشهای کاملاً متفاوتی برای تصمیم گیری معتبر است. شرط لازم برای کسب و کار این است که تولید در سطح بین المللی رقابتی باشد. برای اینکه ما ثروتی بالا و چیزی برای به اشتراک گذاشتن در میان گروه های مختلف داشته باشیم، لازم است که تولید کارآمد باشد و هزینههای تمام شده به صورتی باشند که صادرات ممکن باشد. ما وابسته به کسب و کاری هستیم که قادر به نوآوری باشد، منطقی عمل کند و محصولاتی داشته باشد که مورد تقاضا در بازار باشد. اگر نیروهای بازار تحت تأثیر تصمیمات سیاسی نباشند نابرابری بسیار زیاد خواهد شد. مرجعی وجود نخواهد داشت که این مسئولیت را به عهده بگیرد که انسانها در مراحل مختلف زندگی به امنیت وابسته هستند و ارزشهایی وجود دارند که با پول نمی شود اندازه گیری کرد.
سوسیال دموکراسی در چشم انداز آینده و مسائل مربوط به ارزش گذاریها:
– انجام یک سیاست رفاه همگانی که ایجاد برابری کند و از راه همبستگی هزینه شده باشد.
– دادن کار به کل جمعیت کار چیزیکه آزادی ایجاد میکند و امرار معاش مطمئن برای خویش را ممکن می سازد.
– ایجاد پایداری زیست محیطی به معنی همبستگی با نسل های آینده و مردم در سایر نقاط جهان.
دموکراسی باید به طور مداوم دوباره فتح شود. فعالیّت سیاستی تنها راه برای به دست آوردن یک دموکراسی زنده است. بحران دموکراسی چیز کاملاً متفاوتی است برای احزاب سیاسی که بر این باورند که این اقتصاد است که باید فرمان دهد تا برای ما سوسیال دموکراتها که معتقدیم این سیاست توزیع است که مهم است. سوسیال دموکراسی نقش مهمی در این کار بین المللی دارد که با ارزشهای خود برای یک سیاست توزیع برابرتر بین بخش های مختلف جهان همیاری نماید. جهانی شدن اقتصاد، گسترش فناوری جدید و شبکه های ایجاد شده در جامعه کسب و کار در شرکت های بزرگ جهانی، عدم تعادل بین قدرت های اقتصادی و سیاسی ایجاد می کنند. لازم به ایجاد نهادهای سیاسی هم ردیف و معادل در سطح بین المللی است برای اینکه سیاست قادر به قیاس خود در رابطه با نیروهایی که شرکت های بزرگ دارند باشد. هر نسل باید از این هدیه ای که طبیعت است مراقبت کند، اینکه منابعی بیش از آنچه به طبیعت عرضه میشود برداشت نشود. در دراز مدت، ما باید در یک چرخهٔ ابدی زندگی کنیم. برای سوسیال دموکراسی همیاری برای رسیدن به یک جامعهٔ محیط زیستی پایدار، در سطح محلی، ملی و بین المللی یک چالش بزرگ است.