تام هبرلین، استاد حقوقدان در جامعه شناسی در دانشگاه ویسکانسین آمریکا و استاد مهمان دانشگاه کشاورزی سوئد، مینویسد: به نظر می رسد همهٔ آمریکاییها “می دانند” که مالیات در سوئد بالاست – ویرانگرانه بالا است. در نظر بگیرید تعجب ما را وقتی که ما به سوئد نقل مکان کردیم و متوجه شدیم که مالیاتها اصلاً هم نابود کننده نیستند. با توجه به این واقعیت که بخش بزرگتری از وجوه دولتی به امکانات مفید عمومی منتهی میشوند، گزینه های بیشتری وجود دارند.
“اما اونا که مالیات خیلی بالا پرداخت میکنن” واکنشی سریع و به طور معمول بود. و به همین راحتی نکتهٔ اصلی جا میموند.
من با جمعی از روزنامه نگاران زیست محیطی سفری به جزایر Apostle Lakeshore در آمریکا داشتیم، مجمع الجزایری با ۲۳ جزیره در دریاچهٔ Superior. جزایری که کوچکتر از مجمع الجزایر استکهلم با ۲۳۰۰۰ جزیرهاش هستند، چیزی که من دقیقاً به اون اشاره داشتهام اینکه تفاوت در دسترسی نیز بزرگ است. فقط دو قایق خصوصی مسافران را به این پارک ملی میبرند، رفت و برگشت قایقها به ندرت است و بلیطها گران.
اکثر بازدیدکنندگان به ساحل اصلی Bayfield می روند که چند جزیره را از دور ببینند. هر کس که توانائی پرداخت بلیط برای یک کشتی دریایی ۳۵ فوتی را داشته باشد، تمام جزایر را بازدید خواهد کرد. اما اگر شما یک کارگر کارخانه در آن نزدیکیها باشید یا کسی که با سه فرزند قصد دارد در تعطیلات در North Woods چادر بزند، رسیدن به آنجا برایش سخت تر خواهد بود. قایقی که یکبار در روز می رود، هزینهای بالغ بر ۱۵۰ دلار برای دو بزرگسال و سه تا بچه دارد.
برای تأکید بر منظورم باید بگویم من دقیقاُ از مدیر محل در Lakeshore پرسیدم او چند قایق در ناوگان خود دارد. “بیست و دو”، با صدائی پرافتخار او پاسخ داد. “چند تا از اونا بازدید کنندگان رو به جزیرهها میبرن؟” سوال بعدی بود که پاسخ داد “هیچکدوم”. دولت فدرال نیاز به یک نیروی دریایی کوچک برای نظارت و مراقبت از جزایر دارد، اما امکانات برای دسترسی شهروندان ایالات متحده به جزایر کار دولت نیست.
هیچ سواری مجانی که پانزده دقیقه جهت پیمودن آبراه منتهی به جزیرهٔ Basswood طول میکشد وجود ندارد همچنین هیچ کشتی با ده دلار بین جزایر نیست، چیزی که البته در سوئد امری بدیهی است. من برایشان توضیح دادهام که چگونه مجمع الجزایر استکهلم برای همه شهروندان و حتی گردشگران توسط شبکهٔ کشتیهای به شدت یارانهای قابل دسترسی است.
این گفتگوی در مورد دسترسی به پارک های ملی ما بلافاصله توسط مخالفین متوقف شد که سوئد دارای مالیات بالا است. به نظر می رسد همهٔ آمریکایی ها “می دانند” که مالیات در سوئد بالاست – ویرانگرانه بالا است. در نظر بگیرید تعجب ما را وقتی که ما به سوئد نقل مکان کردیم و متوجه شدیم که مالیاتها اصلاً هم نابود کننده نیستند. پرداختشان آسان بود و آنها منطقی و موثر بودند. مالیات هیچ کس را از فرصت های کاری محروم نمیکرد، بلکه فرصتهای بیشتری را میگشود. در اینجا من توضیح خواهم داد که چرا من مالیاتهای سوئدی را دوست دارم.
۱) مالیات بر درآمد سوئد – خیلی هم بیشتر از ما در ایالات متحده نیست
- به طور متوسط یک سوئدی ۲۲ درصد از درآمد خود را مالیات بر درآمد میپردازد. درست همان مقداری که بتی و من تقریباً مالیات بر درآمد آمریکائی (ایالتی و فدرال) پرداخت میکردیم. آمریکاییهای منتقد ادعا میکنند که سوئدی ها ۵۶ درصد پرداخت می کنند – به این ترتیب، دولت قبل از اینکه یک کرون را خرج کنید بیش از نیمی از پول شما را می گیرد.
- چنین چیزی نیست: ۵۶ درصد نرخ مالیاتی است به نام مالیات نهایی، بدین معنی که اشخاص با درآمد بالا زمانیکه درآمدشان بیش از یک مقدار مشخصی (در حال حاضر ۶۱۵۰۰۰ کرون در سال) است مقدار بیشتری مالیات بر آن بخش از درآمدشان که مازاد بر آن سقف تعیین شده است میپردازند. ولی همیشه به آن مقداری که زیر سقف تعیین شده هست حدود ۳۰ درصد مالیات تعلق میگیرد. فقط ۱۵ درصد از همهٔ سوئدیها آن مالیات زیادتر را پرداخت می کنند. مجموع مالیات بر درآمد سوئدی ما بالغ بر ۳۱ درصد شد. بله، مالیات بر درآمد ما در سوئد بالاتر از ایالات متحده بود، اما ما هنوز هم کمتر از یک سوم از درآمدمان را مالیات پرداخت کردیم.
- ما همچنین دریافتیم که مالیات بر درآمد سوئد خیلی بیشتر از ایالات متحده تصاعدی است. من فقط ۷ درصد پرداخت کردم، چون من ۱۸۰۰۰ دلار برای تدریس به صورت نیمه وقت دریافت میکردم. بتی حدود پنج برابر بیشتر از من درآن سال درآمد داشت و مالیات کل او بالغ بر ۳۵ درصد شد.
- هنگامی که بتی “بازنشسته” شد و زمان کاریش به نصف نزول کرد، در عین تعجب من متوجه شدم که مبلغی که به حساب بانکی ما وارد شد، به نصف کاهش نیافت. نرخ مالیاتی او هم از ۳۵ به ۱۸ درصد کاهش یافته بود. به عنوان یک مقایسه، می توانم بگویم که درآمد ناخالص ما در طول سه سال اخیر ما در ایالات متحده با ۸۵۰۰۰ دلار در نوسان بود در حالی که ما ۲۱ درصد، ۲۵ درصد و ۲۱ درصد مالیات بر درآمد پرداخت کردیم. در سالی که ما بیشترین درآمد را کسب کردیم با پایین ترین نرخ مالیات مواجه شدیم. هیچ حالت تصاعدی وجود نداشت.
۲) فرمهای اظهارنامهٔ مالیاتی پر شده ارسال می شوند
- فرم های اظهارنامهٔ مالیاتی فدرال و بخش ما در سال گذشته بیش از ۳۰ صفحه را تشکیل میدادند و ما آنها را کاملاً پر نشده از اینترنت بارگیری کردیم. در طول دو هفتهای که ما تابستان در Madison بودیم تقریباً همهٔ وقت ما صرف پر کردن اظهارنامهٔ مالیاتی شد. من در میان تمام دستههای گزارشات بانکی و کارتهای اعتباری غلت میخوردم، آنها را خط به خط میخواندم، تمام درآمدهای مزید بر بر دستمزدها را ثبت میکردم و به دنبال تمام موارد ممکن کسر مالیات، جستجو می کردم.
- بتی تمامی فرمهایی را که توسط ایمیل فرستاده شده پر و مرتب می کند. وقتی همهٔ این کارها انجام شد، همان کاری را میکنیم که اکثر مالیات دهندگان آمریکا انجام میدهند، به یک کارشناس اظهار مالیاتی با ۵۰۰ دلار هزینه رجوع میکنیم که همه چیز را کنترل کند و زیر آنها را امضاء نماید. دفاتر اظهار مالیاتی بیش از ۳۰۰۰۰۰ نفر را در استخدام خود دارند که بیش از ۹ میلیارد دلار برای ما مالیات دهندگان هزینه دارند. بتی و من هر دو مدرک دکترا داریم، اما این هم برای درک دستورالعملها کفایت نمیکند. با آهی از آسودگی و زناشوئیی هنوز دست نخورده همه چیز را به ادارهٔ مالیات ارسال می کنیم. البته، ما نمی دانیم که آیا آنها در ادارهٔ مالیات راضی خواهند بود یا نه. ممکن است ما با انتقادیه مواجه شویم و مجبور باشیم تمام چرخه را از نو طی کنیم زیرا دولت سه سال مهلت برای بررسی و پیدا کردن خطا دارد.
- در سوئد، فرم اظهارنامه در چهار صفحه از طریق پست ارسال می شود و فرم قبلاً پر شده است. یک روز شنبه، بتی و من قهوهٔ صبحانهٔ خودمان را در مبل اتاق نشیمن دست میگیریم و فرمها را مرور میکنیم. همه چیز به نظر درست می رسد، مثل همیشه، و ما با یک sms از تلفنهایمان آنها را “امضا” میکنیم. یک ربع ساعت وقت میبرد – بدون هیچ زحمتی با دستههای ضخیم کاغذ و هیچ نگرانی در مورد انتقادیه – تنها کاری که ما انجام میدهیم اعلام موافقت است با آنچه ادارهٔ مالیات معتقد است که ما باید پرداخت نمائیم.
- ما نیازی به استخدام هیچگونه مشاور مالیاتی نداریم و هیچ دعوائی هم با هم نمیکنیم که آیا کارتریج رنگی برای چاپگر میتواند جهت کسر مالیات اعلام شود یا خیر. سوئدی ها معتقدند که دستگاه دولتی آنها کارآمد است و ادارهٔ مالیات سوئد هم از آن کارآمدتر. تنها ۲۳ درصد از تمام مالیات دهندگان سوئدی می گویند که پر کردن فرمها سخت است. من نمی توانم تصور کنم که یک نظرسنجی مشابه در ایالات متحده چه چیزی را نشان خواهد داد.
۳) بدون مالیات املاک و مستغلات – حقیقت دارد؟
- مالیات بر املاک و مستغلات در Wisconsin واقعا دردناک است. از خانه درآمدی ایجاد نمیشود، بلکه پول هزینه میکند. مالیات بر املاک و مستغلات یک مالیات بر ثروت است که شما با درآمدها یا با پساندازهای دیگر پرداخت میکنید. درآمد شهروندان مسنتر افزایش پیدا نمیکند اما مالیات بر املاک و مستغلات افزایش پیدا میکند و این را آنها قطعاً لمس میکنند. مطابق با سنت باشکوه ما که میخواهد اطمینان حاصل کند مالیات دردآور است باید صاحبان مستقلات در Wisconsin سر کیسهٔ پرداخت مالیات را درست قبل از کریسمس شل کنند. باید یک باره روی پاکت می نوشتند: “من از طرف دولت میآیم تا برایت حسابی دردسر درست کنم.”
- در سالنامهٔ آمار مالیاتی ۲۰۱۵ سوئد (ص ۲۲) می گوید: “از سال ۲۰۰۸ مالیات بر املاک و مستغلات که دولت اخذ میکرد لغو و به جای آن یک هزینهٔ املاک از طرف شهرداری جایگزین شد.” چنین اطلاعیهای در ایالت Wisconsin موجب جشن و پایکوبی در میان شهروندان میشد و انتخاب مجدد حزب حاکم را تضمین میکرد. هزینهٔ املاک شهرداری ۷۱۱۲ کرون برای هر ملک است (۸۲۵ دلار به نرخ ارز کنونی).
- این مبلغ برای هر مستقلاتی بدون درنظر گرفتن ارزش تخمینی ملک یکسان است. هزینهٔ آپارتمان ما در استکهلم ۱۲ دلار در ماه است. اگر ما ملک مشابهی در Madison داشتیم ۱۸۰۰۰ دلار مالیات در سال پرداخت میکردیم. جاوید باد یکچنین مالیاتهای بالای سوئدی!
۴) مالیات بر ارزش افزوده در سوئد – هر چند به چشم نمیآید
- سوئدی ها و خیلی از دیگر اروپاییها اخمشان در هم میرود وقتی به آمریکا سفر میکنند، چیزی را ۱۰ دلار میخرند و صندوقدار ۱۰ دلار و ۵۵ سنت می خواهد. همانطوری که ما فرآیند مالیات بر درآمد را پیچیده میکنیم و مالیات بر املاک و مستغلات باید درست قبل از کریسمس پرداخت شود، مالیات عمومی فروش نیز چنین افزوده میشود، تنها برای اینکه توجه به آن جلب شود. (امریکا مالیات بر ارزش افزوده ندارد، اما “مالیات بر فروش” دارد که بیشترین شباهت را به مالیات عمومی فروش دارد.)
- مالیات بر ارزش افزوده در سوئد بالا است، اما قابل رویت نیست و در نتیجه قابل تحملتر می شود. اگر چیزی ۱۰۰ کرون هزینه دارد، شما ۱۰۰ کرون پرداخت میکنید! تنها زمانی که شما رسید را نگاه میکنید میبینید که محصول ۷۵ کرون هزینه و ۲۵ کرون مالیات بر ارزش افزوده دارد. خریدهای دیگر مالیات بر ارزش افزودهٔ پایینتری دارد – ۱۲ درصد برای بیرون غذا خوردن و یا خرید مواد غذایی و چیزهای دیگر مورد نیاز در خانه است، ۶ درصد برای کتاب و بلیط رویدادهای فرهنگی و همچنین سفر در داخل کشور (تنها ۰٫۵ درصد بالاتر از مالیات عمومی فروش ما در Madison). ویزیت دکتر و اقامت در بیمارستان از مالیات بر ارزش افزوده معاف هستند.
- برخی از مالیات های فروش در ایالات متحده در قیمت نهائی گنجانیده شده است. ما مالیاتهای ایالتی و فدرال را به عنوان مثال در قیمت بنزین مخفی می کنیم. در Wisconsin مشتری ۵۱٫۳ درصد مالیات بر یک گالن بنزین پرداخت میکند، اما در پمپ ما تنها قیمتهایی را که شامل بنزین و مالیات است میبینیم، نه قیمت بنزین و ۵ دلار و ۱۳ سنت اضافی. هنگامی که بنزین در Wisconsin دو دلار و ۲۵ سنت خرج دارد، مالیات فروش ۲۹ درصد و پنهان است، بالاتر از بالاترین نرخ مالیات بر ارزش افزوده در سوئد.
- مالیات عمومی فروش، غیر تصاعدی است. مردم فقیر سهم بیشتری از درآمد خود را در این مالیات می پردازند. در ایالات متحده، ۲۵ درصد مالیات عمومی فروش باید با یارانههای فقیران بسیار ما منطبق شود. اگر همه به یک اندازه درآمد داشتند مالیات عمومی فروش غیر تصاعدی نبود. از آنجا که پراکندگی درآمد در سوئد کمتر است، مالیات بر ارزش افزودهٔ سوئد کمتر از مالیات عمومی فروش ایالات متحده غیر تصاعدی است.
۵) پول نقد به جای کسر مالیات
- یکی از دلایلی که اظهار مالیاتی را در ایالات متحده بسیار وحشتناک میکند پاداش دادن به برخی از فعالیتها از طریق کسر مالیات است. اگر شما انجام یک عمل خوب انجام دهید (مانند نصب یک پانل خورشیدی) و می توانید رسیدها و اسناد و مدارک آنرا پیدا کنید (من مثبت به “تعطیلات مالیاتیمان” در این تابستان در Wisconsin فکر می کنم)، شما می توانید مبلغ را در فرم H، سطر ۳۶ پر کنید تا باعث کاهش مالیات شود. احساس خوبی دارید؟ آیا شما احساس می کنید که دولت برای نصب پانل خورشیدی از شما متشکر است؟ یا فقط یک رقم لعنتی دیگر در یک فرم اظهارنامهٔ مالیاتی؟
- اگر دولت سوئد می خواهد کاری انجام دهید پول برای آن دریافت میکنید. داشتن فرزندان برای جامعه خوب است و برای والدین هزینهبر. در ایالات متحده، مالیات بر درآمد به سبب کودکان کسر می شود. در سوئد شما هر ماه پول دریافت می کنید و می توانید از آن برای خرید کفش استفاده کنید. برای یک کودک آدم ۱۲۰ دلار در ماه و تا سقف ۶۲۰ دلار برای چهار فرزند دریافت میکند. این پول بین هر دو والدین تقسیم میشود. دختر ولیعهد هم ۱۲۰ دلار در ماه به همراه میآورد، و هنگامی که برادرش در همین چند هفته اخیر متولد شد به مبلغ ۲۵۸ دلار افزایش یافت.
- سیستم پول را از افرادی که فرزند ندارند به آنانی که فرزند دارند انتقال میدهد. ساده، عادلانه، برای همگان اعمال می شود، سیستم کاملا روشن است و شما پول را در اظهارنامهٔ مالیاتی درج نمیکنید. پول زمانی میآید که به آنها نیاز دارید، نه پس از یک سال و یا حتی بیشتر در قالب بهبود مالیات.
- حتی بهتر، اینکه اداره مالیات سوئدی مستقیماً سهم خود را از هزینهٔ تعمیرات آپارتمان ما پرداخت کرد – من مجبور نبودم حتی یک فرم را پر کنم. به منظور ایجاد شغل در طی رکود اقتصادی، مجلس سوئد تصمیم گرفت تا مالیات دهندگانی را که نیروی کار حرفهای استخدام میکنند تا خانههای خود را تعمیر نمایند تخفیف مالیاتی تا سقف ۵۰۰۰۰ کرون بدهد، چیزی که واقعاً فرصتهای شغلی بیشتری تولید کرد.
- ما در مورد نوسازی فکر کرده بودیم و این مسئله را حل کرد. در فاکتور شرکت تعمیرکار درج شده بود بتی ۵۰۰۰۰ کرون برگشت مالیاتی دریافت میکند و من هم همین مقدار. من پرسیدم که آیا این چیزی است که من باید پرداخت کنم؟ – “نه،” رئیس شرکت جواب داد، “فقط مقداری را که از این مبلغ بیشتر میشود پرداخت کنید وقتی ادارهٔ مالیات برگشتی مالیات شما را مستقیماً به من پرداخت میکند.” حالا باز هم بهتر میشود. این همان سال بود که من بازنشسته شدم، بنابراین فقط ۸۰۰۰ کرون مالیات منفی دریافت کردم. زمانی که فرم مالیاتی از قبل پر شدهٔ من آمد در آن درج شده بود من ۴۲۰۰۰ کرون از آنچه که به شرکت پرداخت کردهام را پس میگیرم. جاوید باد ادارهٔ مالیاتی که اجرت شرکت تعمیرات من را مستقیماً پرداخت می کند و حتی بهره هم نمیگیرد!
۶) مالیات بالا گزینه های بیشتر / آزادی بیشتر را می دهد
- در یک ستون در نیویورک تایمز، که در آن دیوید بروکس می خواست تا ما را از دست برنی ساندرز نجات دهد، ادعا میکرد آن مالیاتهای بالائی که اروپائیها میپردازند موجب “تضعیف توانایی طبقه متوسط در انتخاب در مورد زندگی خود میشوند.” آمار و ارقامی که بروکس و مخالفان من در راه جزایر Apostle به نظر می رسد به آنها افتخار میکنند در مورد درآمدهای مالیاتی ایالات متحده آمریکا است که تنها ۲۶ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور است (پایینترین در همهٔ کشورهای OECD)، در حالی که در سوئد ۴۳ درصد است.
- اما مالیات پولی نیست که در داخل آتش انداخته شود، آنها در راه “اموری مفید و عمومی” برای شهروندان استفاده می شوند که فراتر از دسترسی مالی فردی و به نفع همه هستند. این خدمات عمومی به طبقهٔ متوسط گزینههای انتخابی بیشتری می دهند و نه کمتر. هر چقدر هم که بیل گیتس ثروتمند باشد باز هم استطاعت مالی برای “خرید” شبکه ای از مسیرهای پیاده روی در Seattle را از این نوع که برای ما در استکهلم پیش پا افتاده میپنداریم، ندارد. من به صورت رایگان از آنها استفاده کنم و مسیرهای خیلی بیشتری از آنچه من هرگز بتوانم در Wisconsin انتخاب کنم دارد. خانوادهٔ سه فرزندیی که در ساحل منتظر بازدیدی از جزایر Apostle بودند، انتخابی نداشتند. پارک ملی ما، که در دسترس تعدادی کم اما نه تعدادی زیاد است تنها یکی از قربانیان مالیات کم ما است.
- پیش از این بتی و من در Lodi، شهری در چهار کیلومتری Madison زندگی میکردیم. از آنجا که امریکا بود، من می توانستم خودم را هر طور و هر زمانی که میخواستم به Madison برسانم، مشروط بر اینکه از ماشین استفاده میکردم. هیچ اتوبوس محلی که به Madison برود وجود نداشت (و در حال حاضر هم وجود ندارد). اگرچه مسیرهای راه آهن از وسط شهر میگذرد، اما قطاری رفت و آمد ندارد. اگر در حومهٔ استکهلم یا هر شهرستان دیگر در اتحادیهٔ اروپا با ۲۵۰۰۰۰ نفر جمعیت بودیم قطارها و اتوبوسهائی که چندین بار در ساعت رفت و آمد دارند وجود میداشت. این انتخابهائی است که اروپائیها دارند ولی ما نه، دقیقا به این دلیل که آنها سهم بیشتری از درآمد خود را صرف امورمفید عمومی میکنند.
- ایالات متحده تریلیونها دلار برای بخشش آزادی به مردم سراسر جهان صرف میکند، اما شهروندان خودش بایستی بدون آن باشند. اگر ما ارزشی برای آزادی قائل بودیم بایستی آنهائی که ماشین دارند مالیات بیشتری برای سوخت پرداخت میکردند تا افراد مسن و یا با معلولیت جسمی، یا کسانی که استطاعت ماشین را ندارند و یا اینکه می خواهند اثرات زیست محیطی را کاهش دهند دسترسی به حمل و نقل سریع و کارآمد عمومی داشته باشند. علاوه بر مسائل اخلاقی در مورد ایجاد گزینههای بیشتر، ارزشهای اقتصادی زیادی نیز در این زمینه وجود دارند. اگر ما حمل و نقل عمومی به Madison میداشتیم، ارزش تمام املاک و مستغلات در Lodi نیز افزایش می یافت و مرکز خرید نزار وسط شهرستان جهشی به سمت بالا و به سوی آینده پیدا میکرد.
- جوانان طبقه متوسط در امریکا می توانند در هر کالجی که میخواهند شروع به تحصیل کنند – مشروط بر اینکه پدر و مادرشان پول داشته باشند و یا دانشآموزان خودشان تمایل به زیر بار قرض رفتن داشته باشند. امروز هزینهٔ تحصیل در دانشگاه Wisconsin-Madison اگر متعلق به همان ایالت باشید ۲۵۰۰۰ دلار در سال است و نزدیک به ۵۰۰۰۰ دلار در سال اگر شما از یک ایالت دیگر آمده باشید. این آموزش ”ارزان قیمت” ما با کیفیت بالا است. یک دانشگاه ایالت در حقیقت بایستی تنها برای دانش آموزان خود آموزش ارائه دهد، اما تنها ۱۷ درصد از بودجهٔ دانشگاه Wisconsin-Madison از مالیات دهندگان Wisconsin تأمین میشود. بازهم یکی دیگر از قربانیان مالیات کم. در نهایت وقتی مالیات دهندگان کمتر پرداخت میکنند، هزینههای در حال افزایش آموزش به دانشجویان و والدین آنها از طریق هزینههای بالاتر ترم منتقل می شوند. و ما نمیخواهیم صحبتی کنیم از هزینههای ترم ناروایی که بسیاری از کالجها و دانشگاههای خصوصی با وجود داشتن منابع مالی بورس تحصیلی چند میلیارد دلاریی – که تا حدودی از مالیات دهندگان آمریکایی با اعانههای مالیی که میتوانند از مالیات فدرال کسر شوند سرمایهگذاری میشوند، شارژ مینمایند.
- با پرداخت مالیات بالاتر مانند سوئد، تحصیلات کالج رایگان است و دانشجویان کمک هزینه تحصیلی دریافت می کنند. دختر یکی از همکارانم در سوئد پس از پنج سال تحصیل، به تازگی دندانپزشک شده است. پدر و مادرش هیچ مبلغی برای خود تحصیلات ندادند (قبلا توسط مالیات “بالای” آنان پرداخت شده). دولت به دخترشان، شرشتین، مبلغ ۲۸۰۰ کرون کمک هزینه در ماه برای زندگی در حین تحصیل پرداخت کرده و حق دریافت ۷۰۰۰ کرون وام در ماه را هم اعطا کرد. او از این حق استفاده کرد. پس از پنج سال او با یک بدهی ۳۱۰۰۰۰ کرونی (۳۷۱۵۳ دلار در نرخ ارز امروز) فارغالتحصیل شد. یک دندانپزشک آمریکایی فقط برای تحصیل تقریباً ۲۵۰۰۰۰ دلار بدهی دارد. اکثر آنها قبل از تحصیلات کالج چهار سال هم علوم طبیعی میخوانند لذا مخارج آنهم اضافه میشود. جوانان سوئدی گزینههای انتخابی بیشتری دارند و موقعیت حرفهای خود را بدون هیچگونه بار بدهیهای خردکنندهای شروع میکنند. جامعه ازجمعیتی با تحصیلات عالی برخوردار است و از لحاظ جمعیت با تقریبا ۴۰ درصد دندانپزشک بیشتر از ایالات متحده، مردم نیز دسترسی بیشتری به مراقبتهای پزشکی دارند.