جنبش کارگری در سوئد به حداقل دههٔ ۱۸۵۰ میلادی بر میگردد زمانی که کارگران شروع به سازماندهی شورش برای غذای خود به سمت اعتصابات نمودند و در نتیجه به عنوان یک گروه مستقل شروع به فعالیّت کردند. اتحادیههای صنفی به مفهوم مدرن خود در دههٔ ۱۸۷۰ میلادی پدید آمده است.
جنبش کارگری به زودی به یک بخش اتحادیهای و یک بخش سیاسی تقسیم شد. مرکزیت جنبش اتحادیهای «سازمان کشور» است که اغلب به صورت مختصر «اِل-او» نامیده میشود و در سال ۱۸۹۸ میلادی با هدف سازماندهی تمام اتحادیه های کارگری در یک سازمان مرکزی تشکیل شده است. در کنار آن، اما با روابط تنگا تنگ با جنبش اتحادیههای کارگری، «حزب سوسیال دموکرات سوئد» (ساپ) در سال ۱۸۸۹ میلادی تشکیل شد. این دو سازمان از آن زمان و پس از قرن جدید، جنبش کارگری در سوئد و در بسیاری از جهات نیز آب و هوای سیاسی سوئد را تحت سلطه خود قرار دادهاند. گاهی اوقات نیز جنبش «تعاونی مصرف کنندهگان» در جنبش کارگری شامل میشود که همراه با شاخهٔ سیاسی و اتحادیههای کارگری به نام «سه پایهٔ» جنبش کارگری موسوم هستند.
از دههٔ ۱۹۳۰ میلادی، حزب سوسیال دموکرات سوئد مخصوصاً با نفوذ ترین حزب سیاسی در سوئد بوده است. مرکزیت تاثیر آن بر جامعه سوئد پدیدههائی مانند «مدل سوئدی»، «رفاه عمومی» و «برنامهٔ محیط زیست» هستند، اما همچنین در مقایسه با دورههای آغازین جنبش، انتقاد کاهش یافته از سلطنت و سرمایه داری نیز می باشند. سازمان کشور اکثریت قریب به اتفاق کارگران تشکیلات یافته در اتحادیهها را سازمان دهی کرده است، با وجود آن که «سازمان مرکزی کارگران سوئد» (ساکُ) که یک سازمان سندیکالیستی است به صورت دورهای قادر به چالش موقعیت مسلط این سازمان بوده است.
مسائل مرکزی
مبارزه طبقاتی در مقابل اجماع: یک موضوع مجادله که جنبش کارگری را از زمان آغاز بطور اخص نشان زده است این است که آیا کار باید مطابق با مبارزه طبقاتی اندیشه شود و یا اینکه باید به دنبال همکاری بین طبقات بود. در اساسنامهٔ یکی از اتحادیه های کارگری اولیّهٔ سوئدی، اتحادیهٔ نجّاراران، میتوان به عنوان مثال خواند که «اتحادیه به دنبال مطابقت اقتصاد صنعتی باشد، از منافع واقعی حرفه ای هم کارگران و هم کارفرمایان اطمینان حاصل کند …» با این حال، با دستیابی سوسیالیسم به موفقیت در جنبش اتحادیههای کارگری، در عوض مبارزه طبقاتی است که تاکید شده است.
عمل اتحادیهای و سیاسی: اگر چه جنبش کارگری در دههٔ ۱۹۰۰ میلادی توسط یک مبارزه مشترک بین جنبش اتحادیه های کارگری و احزاب سیاسی کارگران مشخص شده بود، نظرات مختلفی در مورد اینکه کدامیک باید در اولویت قرار بگیرد و یا حتی باید به طور کامل مورد تمرکز قرار گیرد وجود داشته و دارد.
درگیریهای بین آنارشیست ها و طرفهای دیگر در طول کنگره ۱۹۰۸ میلادی حزب سوسیال دموکرات سوئد به اوج خود رسید، زمانیکه جناح آنارشیست از حزب اخراج شد. در رای گیری که قبلاً در میان اعضای حزب برگزار شده بود نشان داده شد که ۲۰۰۰۰ رأی برای خروج داده بودند، در حالی که ۸۰۰۰ رأی بر خلاف آن دادند.
پس از اعتصاب مرکزی سال ۱۹۰۹ میلادی، سازمان مرکزی کارگران سوئدی تشکیل شد، یک سازمان سندیکالیستی که تلاش های دولت را رد کرده و به جای آن مبارزه اتحادیهای در سطح تودهٔ مردم را ترجیح میداد. این سازمان در سال ۱۹۱۰ به ابتکار، در میان دیگران، «آلبرت یِنسِن» تاسیس شد و از همان ابتدا هزاران نفر از اعضای نا امید شدهٔ حزب سوسیال دموکرات سوئد و سازمان کشور به آن پیوستند. سندیکالیسم در سوئد با این حال در پایان جنگ جهانی اول شکوفا شد، عمدتا به دلیل اقدامات حزب سوسیال دموکرات سوئد و سازمان کشور در طول جنگ.
اصلاح طلبی در مقابل انقلاب: یکی دیگر از خطوط جدائی مهم، هم در سطح بین المللی و هم در سوئد، خط میان اصلاح طلبان و انقلابیون بود که به منجر به انشعاب در سال ۱۹۱۷ شد. درگیری در مورد موضع به طور فزاینده انتقادی لیگ جوانان سوسیال دموکرات (اِس-دِ-او-اِف) به رهبری حزب و موضع آن در مورد مسئلهٔ ضد نظامی گری و جهان گرائی طی جنگ جهانی اول بود. درگیری که منجر به منشور اصطلاحاً «پوزبند» و اتمام حجت بر علیه لیگ جوانان سوسیال دموکرات شد. رهبری سوسیال دموکرات حزب خواستار بیانیهٔ وفاداری از طرف لیگ جوانان سوسیال دموکرات شد. در حالی که حزب اتمام حجت به لیگ جوانان داده بود لیگ جوانان سوسیال دموکرات بخشی از نوشتهٔ رهبری حزب را رد کرد و همزمان انتقاد تیزی را متوجه گروه پارلمانی حزب نمود، که استدلال میکرد گروه پارلمانی برنامه و اصول سوسیالیسم حزب را نقض کرده است. با پاسخ لیگ جوانان سوسیال دموکرات به مطالبات رهبری حزب بود که تقسیم حزب اجتناب ناپذیر میشد. درگیری به شکل گیری «حزب چپ سوسیال دموکرات سوئد» که امروزه به «حزب چپ» شناخته میشود منجر شد.