اگر به بالای تاج ملکه انگلیس نگاه کنید ، نشانهای را پیدا خواهید کرد که به طرز حیرت انگیزی شبیه نشانهٔ شهریاری ساسانی است. نوعی علامت ضربدر در یک مربع.
همچنین ساکسون به زبان آلمانی پائینی «ساسِن» (Sassen) گفته می شود.کلمهٔ اسکاتلندی «ساسِنِچ» (Sassenach) یک واژهٔ وام گرفته شده در زبان انگلیسی است که در قرن بیست و یکم توسط اسکاتلندیها یا در اصل اسکاتلندیهای انگلیسی زبان به عنوان اصطلاحی شوخی آمیز در مورد انگلیسیها استفاده شده است. صرفی که از کلمهٔ گَلی-اسکاتلندی «ساسانِچ» (Sasannach) گرفته شده است (املای قدیمی: Sasunnach).
نام «انگلیس»، به زبان «گَلی» (Gaelic=گیلک) «ساسان» (Sasann) است (املای قدیمی تر: Sasunn ،حالت مضاف الیه: Sasainn و البته Sasannach که با یک پسوند صفت مشترک ach- تشکیل شده است) کلمهای که به معنای «انگلیسی» در اشاره به افراد و چیزها است. کلمهٔ ایرلندی «سَسَنِچ» (Sasanach) که برای یک فرد انگلیسی بکار میرود (با Sasana به معنای انگلیس) همین اشتقاق را دارد.
آیا این برخوردها فقط ناشی از تصادفات اتفاقی هستند یا نوعی رد پای آشکار تاریخی میباشند؟
طبق گفتهٔ محقق ایرانی دکتر زرتشت ستوده کلمهٔ «ساکسون» به معنی فرزند «سَکه» (son of Sackeh) است. سَکه یا «سَکا» (Scythian) یک تیرهٔ هند و اروپایی یا ایرانی با شاخه های زیادی بودهاند که در شرق و شمال شرقی ایران زندگی میکردهاند. پارتها (اشکانیان) و کردها از جمله این شاخه های خانوادگی هستند. اصل تیرهٔ آلمانی (Germanic) هم سَکه بودهاند. آنها در زمان رو به خشکی گرائیدن نواحی کرمان و سیستان در جنوب شرقی ایران و همچنین فشار طایفههای مغول و ترک در شمال شرقی ایران، هزاران سال بعد از سری مهاجرتهای اولیهٔ خود به این نواحی دوباره مهاجرتی در جهت عکس مهاجرت اولیهٔ خود و به سمت شمال اروپا را آغاز کردند و در مسیر خود و در شمال اروپا مستقر شدند. «وایکینگها» (Vikings) هم شاخهٔ دیگری از این خانوادهها بودهاند که بعد از سکنی در اسکاندیناوی سپس در آلمان و سایر مناطق شمال اروپا ساکن شدند.
البته پژوهشگرانی هم اخیراً مطرح میکنند که روند مهاجرت آریائیان به خاطر خشکسالی از ایران شروع شده و در موجهای مهاجرتی بعدی همان مسیرها را بازگشت کردهاند ولی بازهم دوباره به علت فشار اقوام زردپوست و آنچه ترک نامیده شده، آریائیان دوباره مسیر اولیه را تکرار کردهاند.
من فکر می کنم به یک احتمال ضعیفتر این گروه سَکه ممکن است در مواجهه با نیروهای رومی ، که در شرق در رقابت با ایرانشهر (ایران) بودند، در همگامی با شهریاری ساسانی و در مخالفت با نیروهای رومی ، برخی شاخه های دیگر خود را ساسانِچ و سرزمین آنها را ساسان که نام دیگری برای انگلیس است نامیدند.
اما دکتر ستوده در ادامه می افزاید «حتی ساسانیان هم سَکه بودهاند» و به نظر من یک اثبات برای این ادعا میتواند این باشد كه زبان ساسانیان مانند پارتیان (اشكانیان) زبان پهلوی بوده و مانند هخامنشیان (پارسها) زبان اوستا نبوده است. البته نباید فراموش کرد که اشکانیان حدود پانصد سال بر سراسر ایران تسلط داشتند و ممکن است به دلیل همین تسلط زبان خود را در مناطق ساسانی نشین هم نفوذ داده باشند. ولی از طرف دیگر به نظر میرسد اشکانیان زیاد در پی کارهای نوشتاری و نفوذ فرهنگی کتبی نبودهاند. بنا براین اگر سَکه بودن ساسانیان واقعیت داشته باشد، به احتمال قویتر ممکن است نوعی خویشاوندی بین ساسانیان و ساسانِچ یا انگلیسی ها وجود داشته باشد.
یک احتمال دیگر به موازات احتمالهای قبلی هم وجود دارد و آن اینکه میدانیم بعضی پادشاهان و اشراف ایرانشهر روابط و نسبت خویشاوندی با دربار و اشراف روم داشتهاند و بدین ترتیب میتوان متصور شد در عین رقابت ایرانشهر و روم، اشراف هر دو سو یک بدنهٔ دیوانسالاری مشترک را تشکیل میدادهاند. از طرف دیگر قیام مزدک و سرکوب و بدنام کردن آن قیام توسط اشراف ایرانشهر میتواند مقدمات ظهور اسلام را فراهم آورده باشد و با بالا گرفتن اختلافات بین اشراف پارتی و ساسانی، لشکر پارتی به حمایت همیشگی از دولت ساسانی در مقابله با اعراب برنخواسته باشد و در عوض اشراف ساسانی جهت از کف ندادن تمام و کمال نفوذشان، با سردستههای لشکر اعراب تبانی کرده باشند و آن اشرافی که رابطهٔ خویشاوندی با رومیان داشتند به روم پناهنده شدند و بعداً به خاطر زوال روم با دیگر خویشاوندانشان یعنی سکاهای اروپا تبانی کرده و مافیای قدرت در جهان را حفظ کرده باشند.
یک دلیل بر تبانی ساسانیان با اعراب برانداختن سلسلهٔ بنیامیه به دست ابومسلم از خراسان (خطهٔ پارتیها) بود که به جای ایرانیان سلسلهٔ عربی دیگری یعنی عباسیان را روی کار آورد و کشور در طول تمام این زمانها دست از اسلام بر نداشت در صورتیکه از لحاظ تغییر دادن مذهب مردم، صفویها با خشونت و جنایت تمام مذهب سنی ایرانیان را به شیعه برگرداندند. دیگر اینکه قیام ایرانی بابک که امتدادی از قیام مزدک بود بدست یکی از همین اشراف ایرانی یعنی افشین که با دربار خلفا رابطه داشت سرکوب و بابک به وضع فجیعی اعدام شد.
منبع اطلاعات در مورد ساسانچ و ساسان (به انگلیسی)