فرق تورم با گرانی
تورم به معنای افزایش رشد سطح عمومی قیمتها است بدین معنا که میانگین قیمت همه کالاها و خدمات در یک سال گذشته چگونه رشد کردهاند لذا از همین تعریف ابتدایی پیداست که تورم با گرانی متفاوت است زیرا در گرانی سطح قیمت مدنظر است در حالی که در محاسبه تورم متوسط نرخ رشد قیمتها مورد مطالعه است. ولی برای اینکه ببینیم افزایش تورم چگونه بر اندازه سفره خانوارها اثر میگذارد باید بودجه خانوار را به صورت جزیی مورد مطالعه قرار دهیم. در واقع باید دید که سبد کالایی که هر خانوار مصرف میکند شامل چه کالاهایی است و هرکالا چه وزنی را از کل سبد خانوار به خود اختصاص میدهد؛ لذا جهت هرگونه اظهارنظر در مورد تغییرات رفاهی خانوارها به علت تغییرات تورم، تعیین ضرایب اهمیت کالاها و خدمات مصرفی خانوارها و همچنین سهم هزینهای کالاها در هزینه کل خانوارها و چگونگی مصرف در بین دهکهای مختلف جامعه بسیار حائز اهمیت است.
طبق آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار، تورم گروههای غیرخوراکی ۶/۵و گروه خوراکی به میزان ٩/١٢ درصد نسبت به سال مشابه بوده است. با نگاهی کلی به بودجه خانوار و آماری که بهطور متوسط از سهم هزینهای گروههای مختلف کالاها و خدمات وجود دارد، میتوان بیان کرد که گروه خوراکی به طور متوسط در سالیان گذشته تا به امروز سهمی معادل ٢٣ درصد از کل هزینههای خانوار را به خود اختصاص داده است. این درحالی است که سهم گروه غیرخوراکی برابر با ۶۵ درصد است. از طرفی در بین زیرگروههای بخش خوراکیها و آشامیدنیها بالاترین سهم مربوط به انواع گوشت، میوهها و سبزیهای تازه است که براساس آمار اعلامی توسط مرکز آمار برای تورم و اینکه میوه، گوشت و سبزیجات بالاترین میزان تورم را به خود اختصاص داده بودند، میتوان اینگونه استدلال کرد که میزان فشار هزینهای این افزایش تورم بر خانوارها به طور متوسط بالاتر بوده است. البته باید به این نکته توجه کرد که از کل هزینههای مصرفی سالانه، خوراکیها در کل ٢٣ درصد سهم را به خود اختصاص دادهاند؛ لذا افزایش تورم در این بخش، لزوما اثری بزرگ و تاثیرگذار بر بودجه خانوار اقتصاد نداشته است. در تورم اعلامی توسط مرکز آمار، پایینترین رشد قیمتها مربوط به بخش غیرخوراکیها بود که اتفاقا این بخش بالاترین سهم را از کل هزینههای مصرفی سالانه خانوار به خود اختصاص داده است.
نکته دیگری که در باب تغییرات رفاه خانوار باید مدنظر داشت میزان تغییرات درآمدی خانوارهاست. در صورتی که درآمد خانوارها در این دوره افزایش یافته باشد مسلما افزایش تورم در بخش خوراکیها اثری که میتواند بگذارد کمتر خواهد بود. در کنار این موضوع، توزیع تورم در بین دهکهای مختلف درآمدی نیز حائز اهمیت است. اینکه در بودجه خانوار دهکهای پایین چه اقلامی وجود دارد و افزایش قیمت این کالاها و خدمات به چه میزان بوده است، میتواند اثرات مختلفی را بر سطح رفاه دهکهای مختلف درآمدی داشته باشد.
بودجه خانوار و تورم
با توجه به توضیحات بالا میتوان گفت دلیل اینکه کاهش تورم برای خانوار زیاد قابل لمس نیست این است که در محاسبه نرخ تورم مجموعهای وسیع از کالاها و خدمات درنظر گرفته میشود و این درحالی است که خانوار صرفا تغییرات قیمت کالاهای مورد مصرف خود را که محدود هم هستند، مدنظر میگیرند. به طور مثال مرکز آمار بیش از ۴۵١ قلم از کالاها را برای تخمین تورم مورد استفاده قرار میدهد که این کالاها شامل پوشش کاملی از سبد کالاها و خدماتی است که توسط آحاد یک اقتصاد مصرف میشوند. بنابراین کاملا بدیهی است که بین تورم ذهنی مصرفکنندگان و تورم محاسبه شده توسط مرکز آمار یا بانک مرکزی شکاف وجود داشته است. از طرفی زمانی که بانک مرکزی یا مرکز آمار میزان تورم را محاسبه میکنند برای هریک از کالاها وزن و درجهای از اهمیت را مدنظر قرار میدهند. به طور مثال گوشت ضریب اهمیتی برابر با ۵/۱۴ دارد و این در حالی است که همین ضریب اهمیت برای بخش مسکن برابر با ۳۵/۵ است. این بدین معنا است که یک تغییر قیمت در مسکن مسلما اثر بالاتری بر میزان تورم محاسبهشده خواهد داشت و این اثر به مراتب بالاتر از اثرگذاری تغییرات گوشت بر تورم است. بنابراین وقتی یک کاهش قیمت در بخش مسکن داشته باشیم و با وجود آن یک افزایش قیمت برابر در گوشت مشاهده شود، در کل محتمل است که میزان تورم کاهش رشد قیمتها را نشان دهد. بنابراین برحسب اینکه وزن این کالاهای مصرفی در سبد کالایی خانوارها چیست ممکن است ذهنیت متفاوتی از تغییرات تورم در ذهن مصرفکنندگان ایجاد کند. مثلا خانوادهای که گوشت بیشتری مصرف میکند و در چند سال گذشته مسکن در سبد کالایی او سهم بالایی نداشته است، به علت افزایش قیمت گوشت ممکن است آمار اعلامی توسط مرکز آمار و بانک مرکزی را واهی بداند و مدعی شود که این آمار اعلامی با واقعیت سنخیتی ندارد. عکس قضیه نیز برقرار است بدین معنا که خانواری که مسکن بخش بالایی از سبد کالایی او را در چند سال گذشته تشکیل داده است با دیدن کاهش تورم قیمت این کالا، به احتمال زیاد این آمار اعلامی را کاملا منطبق بر واقعیت بداند.
براساس آمار موجود در بودجه خانوار، گروه کالایی غیرخوراکی سهمی به صورت متوسط برابر با ۶۵ درصد را به خود اختصاص داده است. یعنی به طور متوسط ۶۵ سبد کالایی خانوارها اقلامی است که در گروه کالاهای غیرخوراکی است که در این بین، زیرگروه مسکن، حمل و نقل و بهداشت و درمان بالاترین سهم را به خود اختصاص دادهاند که براساس آمار اعلامی توسط مرکز آمار، این اقلام به ترتیب دارای تورمی برابر با ۶/۸، ۷/۵، ۵ داشته که از تورم کل که برابر با مقدار ۸/۲ بوده، کمتر بودهاند که این نشان از کمتر بودن سرعت نرخ رشد این اقلام از سرعت رشد شاخص کل بوده است. این بدین معناست که اقلامی که بالاترین سهم را در سبد مصرفی خانوارها دارند کمترین میزان نرخ رشد تورمی را به خود اختصاص دادهاند. البته باز هم بیان میکنیم که این سهم از مصرف، پوششی کامل از مصرف تمامی خانوارها است و لذا این سهم برای دهکهای مختلف میتواند سهمهای متفاوتی باشد پس در نتیجه احساس افزایش یا کاهش تورم میتواند اثرگذاری متفاوتی بر خانوارهای مختلف داشته باشد.